يوگا ورزشي جسمي و رواني (فكري) ميباشد كه در شبه قارهٔ هند و توسط هندوها به وجود آمدهاست. ريشه يابي دقيق اين ورزش كه توسط چه شخصي و دقيقآ چگونه بوجود آمده كمابيش ناممكن است. چرا كه تاريخ شكل گيري يوگا به سالهاي بسيار دور برمي گردد.
پيرامون واژه
واژه Yoga در اصل از واژهٔ «يوج»(Yuj) در زبان سانسكريت كه به معني يكپارچه سازي و يگانگي آمدهاست. واژهٔ «يوج» با واژگان «يك» و «يگانه» در فارسي خويشاوند است. برخي نيز باور دارند كه Yoga از واژهٔ پارسي «يوغ» گرفته شدهاست.آنان(آيايي ها) براي شخم زدن گاوها را به يوغ (اوستايي: يَوگ، (به هم بستن)، سنسكريت: يوگا) ميبستند.
به ادامه مطالب برويد
رژيم غذايي در يوگا
رژيم غذايي در سلامت انسان بسيار اهميت دارد. در يوگا سه نوع رژيم غذايي وجود دارد كه عبارتند از: راجاسي، تاماسي و ساتويك
رژيم غذايي راجاسي شامل غذاهاي غير گياهي و پر انرژي مي باشد. رژيم غذايي تاماسي تركيبي از راجاسي و ساتويك مي باشد. به معني غذاهاي غير گياهي و گياهي و البته پر ادويه. اين رژيم غذايي افراد را كم حوصله و پرخاشگر مي كند. اما رژيم غذايي ساتويك گياهي ا ست و براي چاشني آن از كمي ادويه هم استفاده مي شود. اين رژيم غذايي مورد توصيه يوگي ها مي باشد. اين رژيم غذايي گوارشي آسان را به ارمغان مي آورد. احساس سبكي و تعادل به وجود مي آيد و تعادل هورموني بدن در حد مطلوب نگه داشته مي شود.
شناسه و تعريف
يوگا از طرفي به معناي «كنترل كردن» آمدهاست و در آن صورت يوگا را ميتوان علم كنترل امواج فكر و علم مهار قواي ذهن به منظور تسلطي همه جانبه بر توان بالقوة خود دانست. در اين صورت به اين دانش «روش» كه همانا كنترل قواي تن و فكر است تأكيد ميشود. با توجه به چنين دركي، يوگا، در كتاب شانديليوپانيشاد (Shandilyopanishad)، اين گونه تعريف شدهاست: «يوگا عبارت است از كنترل امواج ذهني.» از طرف ديگر ميتوان يوگا را به معناي نظاره كردن و ديدن، در نظر گرفت كه در نتيجه يوگا علم نظارة خود و خودشناسي است. بدين ترتيب غايت اين دانش آشكار ميشود. يعني واقع شدن در طبيعت اصيل خويش و شكافتن تمامي حجابهاي نفساني. بر همين اساس در باگاواد گيتا (Bhagavad gita) اوج يوگا، رويت ذات دروني از طريق ذهن پاك و خالص شده توصيف شدهاست، و سرانجام يوگا را به معني «وصل و يكي شدن» نيز ترجمه كردهاند كه در آن صورت غرض از انجام تمرينات يوگا آشكار و هويدا ميشود. به اين معنا، يوگا عبارت است از عملكرد هماهنگ قواي فردي و اتحاد قواي ذهني (Chitta shakti) با قواي حياتي تن و حواس (Prana shakti) كه منجر به تلخيص انرژي، توسعة آگاهي و در نهايت اتحاد با آگاهي متعال خواهد شد. بنابر اين تصور، در رودرايا مالاتانترا (Rudrayamatantra) گفته شده : «يك يوگي، فقط در اتحاد با آگاهي متعال، به تجربة يوگا نايل ميگردد.» بدين ترتيب هر كدام از معاني واژة يوگا، قسمتي از اين معرفت عميق باطني را آشكار ميسازد و اختلاف ذاتي در ميان آنها ديده نميشود.
چيستي
يوگا داراي ابعاد فلسفي و در عين حال كاربردي ميباشد. به گفته كارشناسان اين ورزش، فلسفه يوگا با روح دروني انسان، گيتي و چگونگي ارتباط و پيوستگي اين دو سروكار دارد. تمرينات يوگا ميتواند روح انسان را تقويت كند و آن را به آفريننده جهان هستي نزديكتر كند، تا بدين صورت انسان از لحاظ روحي، درك بيشتري به خود و خداي خود داشته باشد.
يوگا شناختي مستقيم و بي واسطه از ژرفاي هستي خويش و هماهنگي با قوانين طبيعت است. اين معرفت شهودي در پي سلوكي پي گير و عشقي صادقانه حاصل ميشود. در پي اين سلوك، فرد تسلطي همه جانبه بر قواي تن، احساسات و افكار خود پيدا ميكند. و در نهايت ميتواند خود را از حيطه تغييرات احساسي و نگرانيهاي فكري فراتر برده، در عمق قلب خود قرار يابد، جايي كه تلاطمات فكري و محيط خارجي قادر نيست تاثيري بر آن داشته باشد. در مورد واژه «يوگاً اختلافاتي ديده ميشود، و آن را به معاني :»اتحاد و وصال«، »رؤيت و نظاره«و»كنترل و به زير يوغ آوردن" به كار بردهاند. نه تنها در مورد ريشة واژة يوگا اختلافاتي ديده ميشود، بلكه در تعاريف و توضيحات مشروحي كه دربارة يوگا در متون گوناگون آمده نيز تفاوتهايي وجود دارد. اين در حالي است كه متون كهن و مختلف يوگا، تعاريف متنوع يكديگر را تأييد كردهاند. ولي در واقع هيچ تعريف مشتركي پيرامون اين تجربة عميق ارائه نشدهاست. ظاهراً در اكثر موارد، زاوية ديد اساتيدي كه يوگا را تعريف كردهاند با يكديگر متفاوت بودهاست.
يوگا تعريفي از يك گروه محدودي از تمرينات يا حالت معيني نيست، بلكه بيشتر اشاره به مجموعهاي از فنون، از ساده تا بسيار پيشرفته، و احوال باطني مختلف و در واقع يك سير و سلوك كامل دارد.
روشن بينان و دانايان بسياري، بويژه در هند، در پس سالها تزكيه نفس و مراقبههاي ژرف، حالاتي متفاوت از آگاهي را كشف و تجربه كردند. مجموعة اين حالات و فنون و تعاليمي كه براي درك و وصول به اين احوال توسط آن مردان خردمند طراحي و دريافت شد "يوگاً خوانده ميشود.
هر كدام از اين خردمندان، جنبههايي خاص از اين معرفت گسترده را مورد توجه قرار داده، براساس آن تعريفي ارائة كردهاند. البته اين تعاريف از هم بيگانه نيستند. آنها تماماً در حول خودشناسي و بالا بردن توان فردي و توسعة آگاهي متمركز ميباشند. ولي برخي روش اين علم و بعضي غرض از اجراي اين فنون و گروهي نيز غايت اين تعاليم را توصيف و تشريح كردهاند. بنابر اين براي درك بهتر از اين معرفت گسترده و نه چندان روشن، مطلوبتر آن است كه اين تعابير مختلف را در كنار هم گذاشته و از همة آنها بهره بريم.
پيشينه
به لحاظ تاريخي ميتوان سير تحولات يوگا را در پنج مرحله بررسي كرد:
عصر ودايي (Vedic Yoga)
دوران پيش از كلاسيك (Preclassical Yoga)
دوران كلاسيك (Classical Yoga)
دوران بعد از كلاسيك (Post Classical Yoga)
دوران مدرن (Modern Yoga)
دوران ودايي (۴۰۰۰ تا ۲۰۰۰ پ.م.)
هر چند در اين دوران مستقيماً از واژة يوگا نشاني نمييابيم، ولي پندارههاي قابل استنادي در متون ودايي يافت ميشود. منظور از متون ودايي چهار جنگ كهن به نامهاي زير است:
ريگودا Rig veda
ساما ودا Sama V.
ياجور ودا Vajur V.
آتاروا ودا Atharva V.
در واقع كهنترين متون مكتوب و ادبيات بشري همين كتابها هستند. طي تحقيقات باستان شناختي در دو دهة اخير سرآغاز تمدن در هند از هفت هزار سال پيش از ميلاد از ناحيهاي نزديك به دهكدة مهرگر (Mehrgarh) آغاز شدهاست و در هزارة سوم پيش از ميلاد منجر به ساخته شدن شهرهاي بزرگ و مهمي مثل موهنجو دارو(Mohenjo daro) هاراپا (Harappa) و دلاويرا(Dholavira) شد. اين تمدن از شرق گنگ به طرف افغانستان و از ايران به سوي بمبئي توسعه يافت. اين تمدن كهن را عموماً به نام تمدن ساراسواتي (Sarasvati) ميشناسند. طبق نگرشهاي ودايي شعور ناب و وجود متعال كه خالق هستي از روي عشق و مهر بودهاست «وداها» را به نوع بشر آموخت تا چگونگي زيستن در همسويي با قوانين «دارماً حفظ شود. به اين معنا»وداها«در قلب خود مفهوم»يوگاً را در بر دارند هر چند كه تنها از طريق واژگاني چون "تاپاً (Tapah) در اين دوران به يوگاي اصطلاحي نزديك ميشويم.
براي درك بهتر و كامل «وداها» «ريشيهاً، ودانگا (Vedanga) را بمنظور فهم و استفاده از وداها ارائه كردند.»آنگاً(Anga) به معناي شاخه و بخش است پس ودانگا يعني اجزاء و شاخههاي ودا كه شامل موارد زير ميشود.
Kalpa
Shiksha
Vyakarana
Nirukta
Jyotisha
Chandas
از طرفي زمينة ديگري از آموزشهاي ودايي به نام اوپاودا (Upaveda) نيز به منظور استفادة كاربردي از وداها شكل گرفت كه شامل موارد زير بود.
Ayurveda (طب ودايي)
Dhanur Veda (ورزش رزمي ودايي)
Sthapatya Veda (معماري ودايي)
Gandharva Veda (موسيقي ودايي)
دوران پيش از كلاسيك (۲۰۰۰ تا ۳۰۰ پ.م.)
متون اوپانيشاد (Upanishad) و نهايتاً باگاواد گيتا (Bhagavad Gita) از دستاوردهاي والاي اين دوران است. در اين دوران به صراحت واژة يوگا و ابعاد عملي يوگا قابل بررسي است. مهمترين پيام اين دوران شناسايي آتما (Atma) و برهما (Brahma) و طريق همسويي بين آن دو از طريق سلوك و معرفت است. از ديگر دستاوردهاي مهم اين دوران طبقه بندي سه گانة آگاهي بشري و امكان استقرار و يگانگي در آگاهي(Chatur Avasthanam) يكپارچهاست.
دوران كلاسيك (۳۰۰ پ.م. تا ۱۰۰۰ ميلادي)
در اين دوران خلاصه و زبدة تمام آموزههاي يوگايي تا آن زمان در متني به نام يوگا سوترا Yoga) Sutra) توسط حكيم و يوگي نامدار هند، پاتانجلي، گردآوري و تدوين شد. به همين دليل اين دوران را به نام دورة پاتانجلي يا دورة يوگاي هشت مرحلهاي نيز ميشناسند. يكي از مهمترين دستاوردهاي اين دوران طبقه بندي راه عملي يوگا به هشت مرحلهاست:
۱. ياما (Yama)
۲. نياما (Nyama)
۳. آسانا (Asana )
۴. پراناياما (Pranayama)
۵. پراتياهارا (Pratyahara)
۶. دارانا (Dharana)
۷. ديانا (Dhyana)
۸. سامادي (Samadhi)
دوران بعد از كلاسيك (۱۰۰۰ تا ۱۷۵۰ ميلادي)
در اين دوران يوگيها سعي در ارتباط بيشتر با مردم دارند و در نتيجه آموزههاي خود را نيز قابل فهمتر ارائه كردهاند. از مهمترين متون در اين دوران ميتوان به هاتا يوگا پرادي پيكا(Hatha Yoga Pradipika)، گراند سامهيتا(Ghrand Samhita)، شيوا سامهيتا(Shiva Samhita) اشاره كرد. در اين عصر تعاليم عملي تر و قابل فهم تر ي مثل «هاتا يوگا» گسترش يافت و به موازات آن گروهها و سنتهاي گوناگون آموزش اين روشها مانند سنت نات (Nath) نيز مورد توجه قرار گرفتند.
دوران جديد (از ۱۷۵۰ ميلادي تا كنون)
در اينجا اشاره به دورة حكومت بريتانياي كبير بر شبه قاره هند ضروري به نظر ميرسد. چرا كه انگليسيها بويژه كمپاني هند شرقي مايل به توسعهٔ آموزشهاي سنتي معلمين و گوروهاي هندي نبود. ولي سرانجام در سال ۱۸۹۳ با سخنراني سوامي ويوكاناندا (Sw. Vive Kananda) و متعاقب آن ورود سوامي يوگاناندا (Sw. Yogananda) در سال ۱۹۲۰ به آمريكا، يوگا وارد مرحلهٔ امروزين خود شد، يعني گسترش بيش از حد به كمك وسايل ارتباط جمعي، يافتن مباني علمي براي تمرينات يوگا، استفادة قاعدهمند از فنون يوگا براساس نگرشهاي علمي و سرانجام عوام زدگي و فراموش كردن پيام و اهداف اصلي دانش يوگا.